جدول جو
جدول جو

معنی ابن یامین - جستجوی لغت در جدول جو

ابن یامین
(اِ نُ)
نام یکی از دوازده سبط یعقوب نبی که با یوسف از یک مادر بود. چون کلمه ابن بمعنای پسر در زبان عبری بدون همزه است گاهی این لفظ بتقلید یهود بن یامین گفته میشود و مرکب از دو کلمه است: بن (پسر) و یامین (یمین) :
دگر ابن یامین امین پدر
کزآن مهربانتر نبودش پسر.
شمسی (یوسف و زلیخا).
چو یوسف نیست کز قحطم رهاند
مرا چه ابن یامین چه یهودا.
خاقانی.
دل یوسف عهد خون است گوئی
ز نادیدن ابن یامین ثانی.
سلمان ساوجی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بنیامین
تصویر بنیامین
(پسرانه)
پسر دست راست، نام کوچکترین پسر یعقوب و راحیل
فرهنگ نامهای ایرانی
(اِ نُ یَ)
فخرالدین محمود بن یمین الدین محمد طغرائی. شاعر فارسی شیعی. مولد او به فریومد خراسان و وفات او به سال 763 یا 765 یا 769 هجری قمری هم بدانجا. پدر اوطغرائی نیز شاعر بوده است. ابن یمین شاعری متوسط است و پیروی طریقۀ انوری میکند و جز در چند قطعۀ معروف قصائد و غزلهای او از تکلف و تعسف خالی نیست. او بزمان سلطان محمد خدابنده در خراسان مورد عنایت وزیر دانشمند خواجه علاءالدین محمد بود و در ابتداء مداحی طغاتیمور میکرد. سپس بخدمت سربداران پیوست و ظاهراً بیش از هشتاد سال بزیست. دیوان او در جنگی بغارت رفت و بار دیگر آنچه در نزد دیگران از قصائد و غزل او یافت میشد گرد آورد. نسخه ای کامل از آن در کتاب خانه سلطنتی ایران موجود است و نسخۀ دیگری که نگارنده باحدس و قیاس تصحیح کرده در کتاب خانه مجلس ملی هست لکن غزلیات نسخۀ دوم با غزلهای ابن یمین دیگری که مردی صوفی مشرب ولی عامی بحت بوده ممزوج است و من در حاشیۀ هر یک غزلهای اصلی و الحاقی را معلوم کرده ام
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
غرس الدین خلیل بن شاهین طاهری (813-872 ه. ق.). او راست: کتاب زبده کشف الممالک و بیان الطرق و المسالک و این کتاب در پاریس به طبع رسیده. وی چندی حاکم اسکندریه و درسال 840 امیرحاج بوده و نیز مناصب دیگر داشته است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
محمد بن الامیر لاجین بن عبدالله ذهبی حسامی طرابلسی. او راست کتابی در حرکات عسکری موسوم به تحفهالمجاهدین فی العمل بالمیادین و بعضی این کتاب را بپدر اولاجین نسبت کنند. و وی بقرن هشتم هجری میزیسته و هم او راست: بغیهالقاصدین فی العمل بالمیادین، و آنرا به نام امیر سیف الدین ماردینی صاحب حلب کرده و نسخه ای از آن در لیدن موجود است. کتاب غایهالمقصود من العلم و العمل بالبنود. نسخه ای از آن به پاریس است. کتاب فی الرماح و غیرها که در کتاب خانه لیدن مضبوط است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ اَ)
ندیم ابونواس. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
نام پسر یعقوب علیه السلام که برادر حقیقی یوسف علیه السلام بود و ابن یامین غلط است. (آنندراج) (غیاث). در عبری بمعنی پسر دست راست، کوچکترین پسر یعقوب و راحیل جد یکی از قبایل دوازده گانه بنی اسرائیل. این قبیله در شمال فلسطین سکنی داشتند و مردمانش تیراندازان ماهری بودند. (از دایره المعارف فارسی). و رجوع به قاموس کتاب مقدس شود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نِ بَ)
او را بیست ورقه شعر است. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ فَ)
ابن یامین. طبیبی یهودی معروف به شریطی. از مردم حلب. آنگاه که شرف الدین طوسی عالم علوم ریاضی وسایر اصول حکمت بحلب شد و بدانجا اقامت گزید ابوالفضل تلمذ او گزید و از وی قسمی از علوم متداولۀ قوم فراگرفت و از آنجمله در عدد و زیج و تسییر موالید مهارت یافت. و طبابت اوساط مردم می کرد و به آخر عته و اختلال در عقل وی راه یافت و به سال 604 هجری قمری بی خلفی در حلب درگذشت. و مؤلفین نامۀ دانشوران بجای کلمه شریطی، ابن شرائطی آورده اند. رجوع به نامۀ دانشوران ج 2 ص 447 و تاریخ الحکمای قفطی ص 426 شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
قریۀ کوچکی که بر یکی از مرتفعات املاک سبط ابن یامین تأسیس یافته بود بمسافت شش میل از طرف شمال اورشلیم بر راه بیت ایل واقع میباشد و پادشاه اسرائیل آنرا بنا نمود. (قاموس کتاب مقدس). قریه ای است از قراء بیت المقدس که مقام حضرت ابراهیم در آن است. (از معجم البلدان ج 4)
لغت نامه دهخدا